پروانه و پیله
-
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.
-
شخصی نشست و ساعت ها تقلای پروانه برای بیرون امدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد.
-
ان گاه تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد.
-
ان شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه اش ضعیف و بالهایش چروکیده بودند.
-
ان شخص به تماشای پروانه ادامه داد . او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه او محافظت کند.اما چنین نشد!!!
-
در واقع پروانه ناچار شد همه عمر خود را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با بالهایش پرواز کند .
-
ان شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز ان را خداوند برای پروانه قرار داده بود تا به وسیله ان مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.
-
گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم....
در اینجا که مردانش عصا از کور می دزدند من از خوش باوری در اینجا محبت ارزو کردم.........
|